موضوع : برگ
برگ ها آواره نیستند بلکه عاشق اند به دنبال محبوبشان کوچه به کوچه می گردند اما از نبود معشوق زیر قدم ها له می شوند .
چه کسی احساس های یک برگ را درک می کند آنها شکسته می شوند غرق عشق افسرده میشوند مانند مجنون مجذوب لیلی ها میشوند برگ ها به خاطر عشق شان به درخت ها اعتماد می کنند به قطره های باران دل می بندند و از سایه هایشان اعتبار برای خودشان می خرند اما افسوس که بخاطر عشق کل غرور شأن را زیر قدم های انسان های بی احساس از دست می دهند افسوس که آواره می شوند اما ضامن ندارند